آشنایی فراگیران با اصول طراحی

آشنایی اصول طراحی | آشنایی فراگیران با اصول اساسی طراحی

اصول طراحی چیست؟

در این بخش به جهت آشنایی فراگیران با اصول طراحی رسانه ها، به طور اجمال به شرح موارد لازم پرداخته می شود.

ترکیب بندی (Composition)

در ترکیب که ترجمۀ واژۀ کمپوزسیون فرانسه است. طراح به تنظیم فضای تابلو و یا رسانه به وسیلۀ عناصر تجمعی، مبادرت می ورزد. همان گونه که در تنظیم پیام های کلامی از ترکیب به جای کلمات مجلات با استفاده از دستور زبان بهره می جوییم. در طراحی نیز دستور زبان طراحی که همان فن ترکیب بندی است. برای ایجاد معنی میان اجزای مختلف تشکیل دهندۀ رسانه استفاده می کنیم.

معمولاً طراحی را تمرین اولیه برای تهیۀ تابلوی رنگی تصور می کنند. در حالی که طراحی، زبانی است که هنرمند، ادراک و اندیشۀ خود را مستقیماً به وسیلۀ آن بیان می کند. این وسیلۀ بیان، مثل هر زبان زنده دارای دستوری است. این دستور از دوران بشر اولیه تا به امروز تغییری نکرده است. خط، علامت و لکه ها در زبان طراحی، همان نقش را دارند که کلمات صحیح یک نویسندۀ طراح با حرکت دست و یک تکه زغال، خطوط و علامات مجردی را به صفحۀ کاغذ نشانه می زند.

از ترکیب این نشانه ها تصویری نزدیک به طبیعت و یا انتزاعی پدید می آید. به وسیلۀ این نشانه ها با بیننده ارتباط می یابد و سلیقه، ادراک و احساس خود را با او در میان می گذارد (احدیان،1374 به نقل از وزیری مقدم).

اصول طراحی

اصول طراحی (The principles of Design)

تعادل (balance)

مفهوم تعادل در اصول طراحی با توضیح اینکه چگونه و به چه نحوی از حیث وزن و نیرو، عناصر بر روی رسانه قرار گرفته و فضا را اشغال می کنند، روشن می شود. رابرت لوف تعادل را به یک احساس توازن در ترکیب بندی توصیف می کند و به دو نوع توازن شامل توازن رسمی که وزنه های یک شکل و یک اندازه است و توازن غیر رسمی که وزنه ها غیر هم شکل ولی یک اندازه از حیث وزن دارند، تقسیم می کند.

در اصول طراحی با استفاده از نازکی و ضخامت خطوط می توان تعادل غیر رسمی به وجود آورد. به عنوان مثال مقدار زیادی از خطوط نازک می توانند در برابر مقدار کمی از خطوط ضخیم، تعادل را در رسانه ایجاد نمایند. اک ورک (Okvirk) و دیگران توازن را تعادل وزنی یک واحد تنها در فضا و یا تقارن هندسی نسبت به یک محور و یا نقطه می دانند. آنان تعادل را به سه نوع افقی، عمودی و شعاعی تقسیم می کنند.عده ای مسئلۀ تعادل دیداری را به دو نوع سازمان بندی که عبارتند از: متقارن (symmertical) و غیر متقارن (asymmertical) تقسیم می کنند و نوع تعادل متقارن را هم به سه نوع متقارن خالص، متقارن نسبی و متقارن شعاعی تقسیم می نمایند.

متقارن خالص

در متقارن خالص، واحدهای بعدی مشابه (نیروها) به طور مساوی در دو طرف محور و یا محورها تقسیم می شوند. در تعادل متقارن نسبی، در دو طرف طرح متقارن هستند، ولی آنقدر تشابه میان آن دو هست، که روابط میان تکرارها احساس شده و خط محور قابل تجسم باشد. این نوع تعادل نسبت به نوع اول توجه بیشتری را جلب می نماید. در تعادل متقارن شعاعی، دو یا مقدار بیشتری از نیروها که از حیث قدرت ویژگی ها با هم مساوی و مشابه هستند، در اطراف یک نقطۀ مرکزی پراکنده می شوند.

در تعادل غیر متقارن، کنترل بعدی تضادها به وسیلۀ یک احساس توازن میان قسمت های مختلف یک طرح ایجاد می شود.

تباین (Contrast)

 به آن دسته از ویژگی ها و خصوصیات یک شیء یا اثر و یا پدیده مربوط می شود که آن را میان دسته ای از اشیاء، پدیده ها و یا اثرها بیشتر نمایان می سازد. یا نسبت به زمینه برجسته شود، یا تضاد میان کلیۀ عناصر موجود در رسانه در برابر زمینۀ آن با به کار بردن رنگ های روشن بر روی زمینۀ تاریک می توان تباین مورد نظر را ایجاد کرد، مانند قرمز و سبز. اشکال و فرم ها نیز تباین ایجاد می کنند. تباین به تأکید نزدیک است. در تأکید تنها یک یا چند جزء محدود از رسانه را از دیگر اجزاء متمایز کرده و مورد تأکید قرار می دهیم.

در زمینۀ بحث های منطقی، اهمیت کنتراست یا تضاد به خوبی آشکار می شود. در اصول طراحی اگر انسان در جریانات فکری تاریخی خود به همۀ آن چیزهایی که در طلبش بود می رسید، سبکباری، سکون و تعادل مطلق به وجود می آمد. کنتراست، نقطۀ مقابل تعادل است. کنتراست یا تضاد، بر هم زنندۀ آن تعادل است، ذهن را تحریک و توجه را جلب می کند، و رؤیت بدون دیدن مانند زیستن بدون زنده می باشد.

تأکید (Emphasis)

در تأکید یک یا تعداد معدودی از عناصر را از نقطه نظرهای مختلف در برابر زمینه قرار می دهند. مثلاً با به کار بردن فلش، تضاد رنگ ها، بزرگتر کردن عنصر مورد نظر و اختلاف شکل ها (دایره در برابر تعدادی مربع).

وحدت (Unity)

وحدت به زبان ساده به نحوۀ چگونگی پخش شدن عناصر موجود در طرح بر روی زمینۀ طرح مربوط می شود که کلیت آن قابل مشاهده است. یکی از روش های ایجاد وحدت قرار دادن مرز در اطراف عناصر و اجزای موجود در رسانه است، به منظور محصور کردن آن ها و یا اتصال عناصر فرعی به عناصر اصلی از طریق استفاده از انواع خطوط.

5. هماهمنگی (Harmony)

 هماهمنگی به طور ساده عبارت است از: یکدستی، هم خوانی و عدم ضدیت و تضاد عناصر و اجزای تشکیل دهندۀ طرح، از نقطه نظرهای مختلف نظیر رنگ ها و اشکال. هماهنگی ایجاب می کند که کلیۀ قسمت های مربوط به ترتیب بندی با یکدیگر سازگاری داشته باشند و یکدیگر را تأیید کنند. به نظر دونیس، پرتحرک ترین فن در میان فنون بصری، استفاده از فن کنتراست یا تضاد است، که نقطۀ مقابل فن هارمونی یا هماهنگی می باشد.

در صورت بالا بودن میزان کنتراست یا تباین از نقطه نظر رنگمایه، به همین میزان از هماهنگی آن باز هم از نقطه نظر رنگمایه کاسته می شود. مهم ترین کنتراست رنگی، کنتراست سرد و گرم می باشد که در آن رنگ ها را به دو گروه گرم (یعنی زرد و قرمز) و سرد (آبی و سبز) تقسیم می کنند. تضاد در اشکال، موجب کاهش میزان هماهنگی و افزایش میزان تباین است.

اصول طراحی

عناصر طراحی (The Element of Design)


عناصر طراحی عبارتند از: فضا، خط، شکل، فرم و سطح. 

فضا (Space) ؛

شامل فضای مثبت و منفی است. فضایی که با تصویر و اجزای دیگر پوشیده نشده است، به عنوان فضای منفی به حساب می آید. به عنوان مثال آن قسمت از تابلوی نمایش که با تصاویر و یا اجزای دیگر پوشیده نشده است به عنوان فضای منفی به حساب می آید. مسلماً فضای مثبت نیز آن قسمت از رسانه به حساب می آید که توسط اجزاء و عناصری اشغال شده است. ایجاد هماهنگی میان فضای مثبت و منفی رسانه ها، یکی از وظایف مهم طراح به شمار می رود و موجب زیبا شدن و جذابیت طرح مورد نظر خواهد شد.

خط (Line)

 خط عبارت است از: اتصال ذهنی میان دو نقطه که توسط حرکت چشم صورت می گیرد، و به آن خط مجازی می گویند. به عبارتی خط، ساده ترین عنصری است که از به هم پیوستن نقطه ها به وجود می آید. انواع خطوط تأثیر متفاوتی در بیننده ایجاد می نماید. به عنوان مثال خط افقی خطی است آرام و بی هیجان. خط منحنی بخشی از دایره است و بخشی نرم، لغزنده، بودن خط و آرامش دهنده. خط کج، عمودی است که تعادل خود را از دست داده و خطی عصبی و مهیج است. خط دندانه دار، از تکرار یکنواخت و یا ناهماهنگ خط زاویه دار پدید می آید و نمایشگر خشونت و عصبانیت است.

شکل (Shape)

 به طور قرار دادی اشکال دارای دو بعد درازا و پهنا هستند. یک صفحه کاغذ، یک قطعه مقوا و یک قطعه پلاستیک، همگی می توانند مثال هایی از شکل باشند.از یک نظرگاه، اشکال را به سه نوع به شرح ذیل تقسیم می کنند:1. هندسی؛ عبارتند از: همان اشکالی که در هندسه و ریاضیات کاربرد دارند، نظیر مربع و مستطیل.
2. انتزاعی؛ آن دسته از اشکال هستند که به نوعی جایگزین واقعیت به طور ذهنی و قراردادی هستند.
3. اشکال واقعی؛ که آن دسته از اشکال هستند که عیناً از واقعیت تقلید شده و تمامی ویژگی ها و مختصات آن اشیاء و پدیده ها را دارا هستند.

فرم (Form)

فرم ها دارای سه بعد می باشند و در طراحی کاربرد خاص خود را دارا هستند. فرم ها را به فرم های واقعی و ظاهری تقسیم می کنند. فرم های واقعی را می توان در مجسمه ها و مقواهای بریده و تا نشده و نظایر آن ها یافت. معمول ترین نوع فرم های ظاهری را در تصاویر کتاب ها و مجلات می توان یافت. اشیایی که دارای فرم واقعی هستند، بعد عمق را علاوه بر درازا و پهنا نشان می دهند. به عبارت دیگر می توان آن ها را اشیایی سه بعدی نامید. جهت ایجاد بعد سوم از فن پرسپکتیو استفاده می نمایند.

سطح (Surface)

سطح عبارت است از: عنصری که دارای دو بعد طول و عرض است. سطح را می توان از سه جنبۀ رویه، رنگ ها و ارزش، مورد بررسی قرار داد. رویه، صافی سطح، مسئلۀ رنگ، به کاربرد انواع رنگ ها و ارزش، به روشنی و تاریکی و مسئلۀ سایه روشن بودن سطح مربوط می شود. در بهره گیری از رنگ های مختلف در طراحی، علاوه بر استفاده از سه نوع رنگ اصلی زرد و قرمز و آبی، از ترکیب این رنگ ها برای ایجاد تباین و تضاد استفاده می شود. مانند سفید در برابر سیاه، قرمز در برابر سبز.مؤلفان مختلف رویه را بافت نیز گفته اند و منظور از آن سطحی ترین قسمت سطح است که معمولاً می توان جنس سطح را با استفاده از آن مشخص نمود.

آشنایی فراگیران با اصول طراحی